وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی
می توان در قاب خيس پنجره
نامه هایم را برای پاره کردن نوشته ام میتوانی بسوزانیشان حرف هایم را بی دلیل گفته ام میتوانی فراموششان کنی ولی عشقم را از صمیم قلب بخشیده ام نمی توانی دوستم نداشته باشی....."
مرا راه گلو ای بغض غم، وا می کنی یا نه
ديدم كه تو دريايي و من رود شدم در وسعت چشمان تو محدود شدم آن روز كه در آتش عشق افتادم سر سبز تر از آتش نمرود شدم نیمه جانی دارم و آن را فدایت می کنم اشکهای دیدگانم را عطایت می کنم خوبرویان گرچه مشهورند در دلدادگی من ولی از جمله خوبان جدایت می کنم تو چون شیرین ومن با تیشه ی عشقت شبی بیستون سینه ام را خاک پایت می کنم چشمان من غریق اشک هجران تو شد با تمام خستگی هایم صدایت می کنم نازنینا زندگی را بهر چشمان تو باختم بازهم هر لحظه و هر دم دعایت می کنم
همیشه در کلام خود به تو اشاره میکنم و آسمان عشق را پر از ستاره میکنم به خاطر صداقتی که در نگاه تو پر است نگاه عاشقانه ای به تو دوباره میکنم اتاق قلب عاشقت اگر چه تنگ و کوچک است به قیمت طلا شده تو را اجاره میکنم به چشم های خیس تو اگر کسی نگا نکرد برای اشک های تو دوباره چاره میکنم خدا نگهدار تو باد ولی به رسم عاشقی نوشته های تلخ را دوباره پاره میکنم
دل من تنها بود دل من هرزه نبود دل من عادت داشت که بماند یک جا به کجا!؟ معلوم است به در خانه تو! دل من عادت داشت که بماند آنجا پشت یک پرده توری که تو هر روز آن را به کناری بزنی... دل من ساکن دیوار و دری که تو هر روز از آن میگذری دل من ساکن دستان تو بود دل من گوشه یک باغچه بود که تو هر روز به آن مینگری راستی دل من را دیدی...؟ دل من را دیدی؟
زندگي ، عشق ، گذر كردن از اين روزاي سرد مردن خاطره هاي تلخ ديروز و به جاش يه عالمه لحظه گرم همه يه بهونه قشنگ مي خواد تو، آره اون بهونه اي ، اون بهونه قشنگ واسه گم كردن هر چي خاطره است كه تو ذهن خاكي يه آدم خسته ازعشق ، شده آخر يه رنج تو ، آره اون بهونه اي يه بهونه واسه فرار از عشقي نه سياه و نه سپيد يه بهونه واسه بودن ، نبودن ، واسه مردن و خلا واسه پيدا كردن يه لحظه گرم توي اين زندگي سرد واسه موندن توي اين حس قشنگ تو ، آره اون بهونه اي اون بهونه قشنگ
ای تنها بهانه برای زنده بودنم ، نفس کشیدنم دوستت دارم .
وقتی امروز با چشمان خالی ام از پنجره به بیرون نگاه کردم جز تکرار دیروز چیزی نبود اما چیزی چشمانم را پر کرد چیزی به تقدس همه پاکی ها چیزی که گواه می داد امروز با دیروزم یکی نیست با تمام وجودم حسش کردم یاد کسی که همه وجودم بود و یاد او بود که چشمانم را پر از قطره های عشق کرد چیزی در دلم فریاد می زد با این که دیروز گذشت با همه دلتنگی اما امروز دلتنگ تر از دیروزم
بسی لیلی و مجنون دارد جدايي عاشق یک آرزو دارد جدايي ولی بسیار عاشق دارد جدايي بغض ُ گریه های شبانه دارد جدايي عشق و معشوق و عاشق دارد جدايي غم و بی قراری ها را دارد جدايي تو و خاطره ها را دارد جدايي بی تو و با یادت ماندن را دارد جدايي بین ما فاصله انداختن را دارد جدايي در فراق یار بودن را دارد جدايي پشت دیوار آرزو مردن را دارد جدايي نوای کجایی یار کجایی یار دارد جدايي امان از جدايي امان از جدايي دارد
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesبهمن 1392دی 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 خرداد 1392 فروردين 1392 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 AuthorsمحمودLinks
ريخت و پاش LinkDump
حمل ماینر از چین به ایران کاربران آنلاين:
بازدیدها :
![]() وبلاگ برتر در تاپ بلاگر |